همسایه های قبلی مون رفتند و همسایه های جدید اومدند. 

هر دو همسایه جدید به فاصله یک هفته اسباب کشی کردند. 

هر دو همسایه جدید صاحب خانه هستند یعنی مستاجر نیستند!!! 

هر دو همسایه جدید از وقتی اومدند مخل آسایش و ارامش اپارتمان ما هستند!! 

هر دو همسایه جدید خیلی رو اعصابن! 

داستان از این قراره که:

ساختمون ما تا قبل اومدن این دو خانواده بسیاااااااااااااااااااااار اروم بود اونقد اروم که فقط از چراغ روشن و خاموش ساختمون میشد فهمید کسی خونه هست یا نه! 

پر جمعیت ترین خانواده ساکن این ساختمون ما بودیم! یعنی من و همسر :))) بقیه مجرد بودند و البته خانوم :) 

و اما دو مستاجر رفتند و دو صاحب خانه اومدند! 

یکی از صاحب خونه ها خودشه و خانومشه و با 3 تا بچه قد و نیم قد!!! این بچه ها از لحظه ای که از خواب بیدار میشن جیغ و گریه و داد و هوار و بدو و بدو میکنن تاااا وقتی خسته بشن و بخوابن! 

ولی چون دو طبقه از ما فاصله دارن ما خیلی اذیت نمیشیم منم چون بچه ن و دوستشون دارم اعتراضی نمیکنم :) 

ولی این طبقه سومی که میشه زیر این طبقه بچه دار همون شب اول قااااطی کرد حساااابی عاقا قاااااااطیااااا. در اون حد که میگفت میرم بیرون یه دور میزنم اگر بمونم خونه یه کاری دست خودم و اینا میدم! 


این طبقه سومیه هر چند روز یبار زنگ میزد به همسر ما دردل و گله و شکایت که من ذله شدم از دست این بچه ها و بیاید صحبت کنید باهاشون و من اذیتم و من خسته م و روانی م و . ما اولش میگفتیم خب اخی بیچاره پسر جوون از سر کار میاد میخواد استراحت کنه سه تا وروجک رو سرش تاپ تاپ و سرصدا و جیغ و داد خب حق داره دیگه! 


تا اینکه یبار ما و عاقای طبقه چهارمی دم در بهم رسیدیم همسرم خوش و بش شروع کرد به نرمی گله رو رسوندن! بنده خدا بابای خونواده یه چیزایی گفت چشامون چهار تا شد! گفت عاقای طبقه سومی اومده با زن من دعوا کرده بهش گفته تو یه روانی ای!!! نصف شب ها میاد زنگ خونه ما رو میزنه ما رو از خواب بیدار میکنه فرار میکنه!!! مونده بودیم بخندیم یا چیکار کنیم . ://// همسرم هم که دیگه مونده بود چی بگه گفت خب شما یکم بچه ها رو بیارید بیرون تو پارک رو برو خونه بازی کنند یکم انرژی خالی کنند گناه دارند و اینا . 


حالا این بچه ها اوکی شدند و هر روز تو پارک جلو خونن!


ولی ما موندیم و دورهمی پسرای جوون طبقه سومی رو چطوری هندل کنیم!! هر شب هر شب دو سه تا نره غول پیتزا به دست میان میپچپن تو خونه و ده دقیقه بعد بوی دود سیگار و نمیدونیم چیه که از شومینه میپیچه تو خونه!! جاش هم باشه دوبس دوبس هم به راهه!!


به همسر گفتم من سروصدای بچه ها رو میتونم تحمل کنم چاره ای نیست بچه ن. ولی این دود و دم و این شلوغ بازی تا نصف شب رو کی میخواد جمع کنه!!


پ.ن:

این بود یه شرح خیلی ساده و خلاصه از اخلاق همه ما ایرانی ها :) 

تو خود بخوان حدیث مفصل ! 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها