چند وقت پیش یکی از دوستانم رو که در به در دنبال یه کار پاره وقت میگشت که بتونه تو خونه انجام بده رو دعوت کردم دفتر که ببینم میتونه کارای ما رو انجام بده یا خیر. که خب خدا رو شکر استقبال کرد و گفت با توجه به درامد و وقتی که میذاره می ارزه انجامش بده. 

تو مدت کوتاهی که صحبت میکردیم خیلی نالان و گریان بود. که چقدر شدیدا به کار احتیاج داره و وضعشون اصلا خوب نیست و این در و اون در میزنه بتونه پروژه بگیره و  

منم واقعیتش نمیدونستم انقدر وضعش خرابه بهش گفتم همه جوره بهت کمک میکنم بتونی اینجا بیشتر درامد به دست بیاری بتونی هزینه هات رو مدیریت کنی. 

لازم بشه از اون کارت انصراف بده بیا اینجا تمام وقت شو بقیه ش با ما . خلاصه هی با خودم میگفتم ای بابا چرا باید یه زن و شوهر صبح تا شب کار کنند و خرجشون در نیاد و این چه زندگیه و . 


یه فرضتی پیش اومد که برم در خونشون (تا حالا نرفته بودم خونشون !!!) و ازش یسری کاراها رو تحویل بگیرم. 

ادرس که داد دیدم عهههه خونه سازمانی دارند که!! بعد ادرس گرفتیم رفتیم در خونه! دیدم عههههههههههههههههههههه خونه که نیست بابا ویلاااااس برا خودش! 

یه محوطه دویست متری دورتا دور مشجر خوشگل. یه حوض وسط خونه. یه ایوون که تخت چیده شده! یه خونه 90 متری هم وسط فضای سبز!!! 

عهههه خونه هم خب درسته قدیمی بود ولی خب خووووووووووونه بوداااا اونم وسط تهران!!!! 

گفتم بالام جان پای اینجا چقدر اجاره میدید!؟ گفت زیاد نمیدیم ماهی 300 - 400! مقایسه کردم با خونه 60 متری خودمون و ماهی 1800 اجاره ای که میدیم البته پولش پیش هم اضافه بشه میشه 3 تومن اینا!! 

ماشین هم که خب داشتند و وسایل هم که خب اوکی بود و .!! 

عاقا خب چته اون قیافه نالان برا چیت بود!! من گفتم الان به نون شبت محتاجی نگو نگران خرج و مخارج اضافه تری!؟ خب کمتر خرج کن بابا

یعنی من اومدم خونه قشنگ افسردگی گرفتم که اونا کجا زندگی میکنند اونم مقت! اونوقت ما کجاییم!!! 

بعد هی هم خدا رو شک رمیکنیم که خوبه با این پولی که ما داشتیم یه خونه تو موقعیت مناسب گیرمون اومد! 

والا! 

کم ناشکر باشید خب!!! 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها